امروز عجب روزه پرماجرایی بـود !!!
فوریه 21, 2009 بیان دیدگاه
سلامی دوباره 😀
میخوام ناراحتیم رو بابت هاستم بندازم کنار برم سره زندگی عادی ( البته موقع ارسال این پست 😀 ) خوب امروز راستش رو بخواین با اینکه شنبه ساعت 9 مدرسه تعطیل میشه ولی خوب میتونم بگم حاضر بودم 8 ساعته باشم ولی اینطوری نمیشد یعنی …
امروز ساعت 9 اومدم قرار بود ساعت 11 مسابقه رده بندی فوتسال داخل مدرسه برگزار بشه اما به خاطر مسابقه پینگ پنگ برگزار نشد 😀 تیم ما اومد همه بعد از فهمیدن این جریان عصبانی بودیم 😀 بعد دیدیم بیکاریم و وقت خالی شده گفتیم بریم به جناب 😀 اباذری ( دبیر ورزش ما هستش 😀 ) بگیم که میزاره پینگ پنگ شرکت کنیم یا نه بعد از کل کل و دعوا خلاصه اجازه داد و گفت نفری 1 تومن بیاین بالا 😀 من 5 تومنی دادم نمیدونم چرا 3.500 بم برگردوند !! ( بچه گیر اورد بزار کارش دارم 😀 )
مارو گذاشت توی اواخر بازی های امروز ! من با یه سال بالایی افتادم که فامیلیش کاظمی بود فکر کنم 2 یا 3 دبیرستان بود 😀
خلاصه با هم و با داور کنار اومدیم همه رو از اتاق پینگ پنگ بندازیم بیرون و اینطور هم شد و تونستیم اینکار رو کنیم 😀 ما 3 نفر تو اتاق بودیم یکم دست گرمی زدیم منم واسه اینکه طرف رو مغرور کنم مسخره بازی در می اوردم طوری که فکر کرد از دو پارتـی که 11 point هستش هیچی رو بهم نمیده 😀 ( جوونه دیگه 😀 ) خلاصه دستگرمی گفتیم 5 تایی میزنیم زدیم 5 بر 3 بهش واگذار کردم 😀
رفتیم توی بازی نتیجه بود 8 – 5 به نفع من بعد بیچاره یه حالتی شد که فکر نمیکرد اینطور بشه بعدش منم 3تا کوب دادم و 11 – 8 پارت اول رو بردم ازش :d ( حال کن ! )
جاهامونو عوض کردیم حالا پارت دوم کاملا گرم افتاده بودم روحیه هم داشتم اونم تو جو بود 😀 😀 … پارت دو 2 – 1 جلو افتاد بعد من 3 – 2 جلو افتادم بعدش من شدم 5 و اون شد 4 بعد اینقدر پوینت نگرفت تا اینکه شدم 8 و اون شد 5 از 8 تا 11 رو پشت هم گرفتم و 11 – 5 هم پارت دوم رو بردم و به مرحله بعد راه پیدا کردم 😀 خوب بود؟
این تازه اول کار بود 😦 بدترین قسمتش … بعدش از همون ور ساعت 2 تمرین بسکتبال واسه انتخابی تیم استان داشتم 😦 وااااای بدترین روزه تمرینم بود 😦 اینقدر حالم گرفته بود که موقع برگشتن نمیدونم چی شد به جای اینکه برم آژانس بگیرم از تا کوچه کناره زمین تمرین در اومدم ! 😦 علاوه بر اینکه نقش مهمی ایفاء نکردم اشتباه هم داشتم تو پاس و … )
ولی خوب یکم هم خسته بودم یعنی خیلی خسته بودم 😦 ولی اشکال نداره پس فردا یعنی 2 دوشنبه اینطور میخوام بازی کنم که بشم امیر 2جلسه پیش 😀
خوب دقت کرده باشید بین 9 تا 11 یک وقت خالی وجود داره این زمان رو من امروز اولین جلسه ای بود که رفتم کلاس عربی پیشه یکی از جوانترین های تدریس عربی 😀 متول 62 بود رتبه 3 کنکور انسانی رو داشت دبیر! 😀 خلاصه وارد شدیم کلاس تو یه جای خیلی باحالی بود پنجره هم باز بود باده خنک میومد کلی حال داد آخره کلاس رتبه اونایی که پیشش میومدن رو در اورد واااای عجب رتبه هایی بودن یکیش رتبه 75 / 105 / 170 / 48 و … من موندم اکثرا زیره 2000 و همشون هم عربی 100% زده بودند !!!!! کمترینشون شاید 85 بود :d
خلاصه آخر بهم گفت تو هم زیره 2000 دیگه !! بعد من درو دیوار رو نگاه میکردم میگفتم خدایا من زیره نزدیک 2000 هم بیارم خیلیه چه برسه زیره 2000 !!!!!!
:D:D:D
بعده تمرین بسکتبال رفتم کلاس ریاضی ایندقر خسته بودم که x رو با y تشخصی نمیدادم و اگر 5 دقیقه دیگه اضافه میموندم به خواب میرفتم از بس خسته بودم.